کرونا – داریوش بهنیا/خبر تلخ و غمانگیز بود؛ قاسم خشتزر معمولاً خبر بد نمیداد اما این یکی آخری خیلی دردناک بود، قاسم سالهاست با منصور دوستی و رفاقت دارد رفیق شفیق و تقریباً بیش از همه بچه های خبرنگار حال منصور را جویا میشد.
با صدای بغضآلود آن سوی تلفن میگفت؛ فلانی اگه تونستی برو بیمارستان یک سری به منصور زرگر هم بزن، تصادف کرده و حالش خوب نیست.
خبر تصادف منصور زرگر واقعا دردناک اما غیر منتظره نبود فکرش را میکردیم که روزی منصور دچار چنین سرنوشتی شود چرا که هیچکس به فکر او نبود، منصور برای پیدا کردن یک لقمه نان حلال هیچگاه دست به کارهای آنچنانی نزد هر چند که به دوستان خود سپرده بود مشکلش را پیگیری کنند اما مناعت طبع خود را همیشه داشت شاید چشمانش خوب نمیدید اما چشم دلش باز و بصیرتمندتر از بسیاری آدمهای بینا بود.
منصور مهربان و دوست داشتنی از میان ما رفت اما باید به خود بیاییم و از خودمان بپرسیم که برای او چه کردیم چرا منصور را تنها گذاشتیم چرا جویای زندگی سخت و طاقت فرسای منصور نشدیم.
شاید مشکل منصور زرگر این بود که هیچ گاه برای رفع مشکلاتش آویزان کسی نشد هر چند مشکل جسمی داشت و این روزها به شدت از نظر مالی در مضیقه بود اما باری به هر جهت و به هر ترتیب و به هر عنوان دنبال رفع مشکل خودش نبود تا که همه چیز را از اخلاق گرفته تا مردانگی زیر پا بگذارد و زمین و زمان را برای رسیدن به منافع خود به هم بدوزد.
آری؛ مهربانی و مناعت طبع و صبوری و بردباری و البته بی توجهی به حاشیهها و حاشیهپردازی از ویژگی های برجسته این خبرنگار متعهد و مهربان بود.
آنقدر خود ساخته و بی ریا که هرگاه دوستانش را میدید با همه وجود آنها را می بوسید و اظهار لطف میکرد و شوخی همیشگی که «توی تیتر نقطه نمیزارن».
بپذیریم که در حق منصور زرگر کوتاهی کردیم و او را تنها گذاشتیم، در این روزگار سخت برای رفع مشکلات او قدمی برنداشتیم تا که غریبانه و مظلومانه از میان ما رفت.
اما رفتن منصور زرگر درسی هم به ما اهالی رسانه داد که همه چیز را فدای گسترش قلمرو حاکمیتی خود در رسانه نکنیم! به هر طریق و با هر ترفندی به دنبال فتح ادارات برای رفع حاجات خود نباشیم. مثل منصور زرگر آنقدر مهربان و دوست داشتنی که هرگز از یاد و خاطرهها فراموش نشویم.
پایان پیام/
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰