غلامرضا تاج گردون (زادهٔ شهریور ۱۳۴۵ دوگنبدان) سیاستمدار اصلاح طلب، اقتصاددان، مدرس دانشگاه و مدیر ارشد اجرایی ایرانی است، که هماکنون بعنوان نمایندهٔ دوره دهم مجلس شورای اسلامی و رئیس کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس فعالیت مینماید. وی دانشآموخته کارشناسی علوم اقتصادی و کارشناسی ارشد برنامهریزی سیستمهای اقتصادی از دانشگاه شهید بهشتی و دکترای مدیریت اقتصاد از دانشگاه گلوبال بیزنس بلژیک میباشد. تاج گردون پیشتر معاون رئیس سازمان مدیریت
برای حل مسائل معلولان باید تعامل بین جامعه هدف (معلولین و انجمنها) با دستگاههای دولتی تغییر کند و براساس شعار انتخابی معلولین که «بدون ما تصمیم نگیرید» باشد، زیرا تصمیماتی که بدون وجود جامعه هدف اتخاذ شده باشد، در اجرا به موفقیت کامل نخواهد رسید.
اما اگر من و شما، پاسخ را – تقریباً با قطعیت – میدانیم، به احتمال زیاد، مشورت گرفتن یکی از واکنش های ما برای فرار از تصمیم گیری است.
این روزها مردم از واژه ای که جانشین خدمت و راه کاری برای خدمت شده است گله دارند و از مدیرانی می نالند که واژه دلم نمی خواهد را جانشین خدمت کرده اند.
خدمت به دیگران، تنها به خرج مال و کمک به معیشت و وضع اقتصادی آنان نیست. حتی واسطه شدن برای حل مشکل، راهنمایی برای رسیدن به مقصود، برخورد خوب و شایسته با ارباب رجوع، اهتمام و تصمیم داشتن به خیررسانی به مردم، شاد کردن غمگینان و غمزدایی از چهره های پریشان و دلهای داغدیده و محزون، همه و همه نوعی خدمت است و پاداش دارد.
امروز باید ببینیم خطوطی که با امام (ره) مقابله داشتند،حالا چه جریانی را همراهی می کنند؟، بعضی از افرادی که امروز مقابل ولی فقیه قرار گرفتند، از ابتدا هم با امام (ره) نبودند، بصیرت یعنی اینکه بدانید چه می خواهید تا بدانید چه باید با خودتان داشته باشید، نداشتن تحلیل و بصیرت از پیچیدگیهای موجود و پیشامدهای مسیر انقلاب اسلامی، پیامدهای مثبت اتفاقات در جامعه ، پختگی اجتماعی و سیاسی مردم است، چرا امامان جمعه هر جمعه مردم را به تقوا دعوت می کنند؟!!!
از مهمترین عوامل ریزش یاران انقلاب، اعمال قانون جمهوری اسلامی در خصوص خواص انقلاب است. گویی آنان که قوانین قهری و سلبی و قضایی را نوشتند و جزو خانواده انقلاب هستند، خود را معاف از برخورد میپسندند یا مشکل را نمیپذیرند یا زحمات خود را مقابل اعمال قانون یادآوری میکنند. اعمال قانون از دو طریق موجب ریزش برخی یاران انقلاب شد که البته خود آزمون بزرگی است.
امیر مؤمنان علی(ع) برخاست و گفت: «من همواره دوست داشتم که کارم با شما بگذرد و خود همراه شما باشم… هان که من به راستی دیروز فرمانده مؤمنان بودم و امروز فرمانبر شدهام. من کسان را نهی میکردم و اینک کسان مرا نهی میکنند. اینک شما زندگی را خوش دارید و من یارای آن ندارم که شما را به ناخوشایندتان وا دارم».
تحقق شعار امسال که عبارت است از «حمایت از کالای ایرانی» به چهار رکن اصلی برمیگردد که عبارتند از تولیدکننده، مصرفکننده، دولت و رسانه. هر کدام از مثلث مصرف، تولید و حمایت وظیفهای بر عهده دارند اما رسانه به عنوان ابزار مستقل از آن سه رکن، میتواند پیوند هر سه را برقرار نماید، کمکاری هر کدام از سه ضلع را به تصویر بکشد و عاملان به شعار سال را برجسته نماید اما ورود جدی و تأثیرگذار رسانه چگونه میتواند باشد؟
تو پاسخگو باش؛
امام حسن ع با اینکه معصوم بود، صلح را به او تحمیل کردند و بعد از اینکه افتضاحشان به بار آمد و معاویه، برجام زمانش را نقض کرد، مردم خود را کنار کشیدند و به امام حسن ع حمله کردند که تو مومنان را ذلیل کردی و صلح را پذیرفتی؛
آن معصوم بود باید پاسخ نادانی مردم را می داد؛ تو که معصوم نیستی، پس پاسخگو باش؛
احمدینژادیها؛ برادر مقابل برادر / جنتیها؛ اختلاف نظری فراتر از شکاف نسلها / لاریجانیها؛ تعامل و تفاوت / زیباکلامها؛ فلسفه سعید در برابر سیاست صادق …
این نقیصه برای شخصیتهای درجه دو و سه و حتی خواص ردههای پایینتر انقلاب نیز اتفاق افتاده و رو به فزونی نیز هست. مطالبات همچشمیگرایانه در زرق و برق و تجملات نیز بعضا از سوی خانواده تجویز میشود که نهایتاً اثر خود را بر بریدگی فرد میگذارد.
کسانی همین روزها با قیافه آدم های اهل فن، کلاس می گذارند و مشکل کشور را اختلاف خلبان و کمک خلبان جا می زنند، که در خوش بینانه ترین قضاوت، تفاوت “شغال و گرگ” و “گوسفند و سگ گله” را نمی فهمند، شاید هم داستان آنها، همان حکایت است که گفت:
این منم، خون جگر از بد دوران خورده
مرد رندی که رکبهای فراوان خورده
دشتمان گرگ، اگر داشت نمینالیدم
نیمی از گلهی ما را سگ چوپان خورده
عدم جامعنگری نسبت به اهداف انقلاب اسلامی باعث گردید برخی انقلابیون به صورت کاریکاتوری برخی از ابعاد یا بخشها را برجسته بخواهند و موانع تحقق آن را نبینند.
برخی هدف انقلاب را دموکراسی و آزادی دانستند، برخی حکومت اسلامی به جای جمهوری اسلامی مدنظرشان بود، برخی روشنفکران مبارزه با استکبار را از اهداف پسینی انقلاب میدانند، برخی حضور منطقهای ایران را بیربط با انقلاب میدانند، برخی کارکردهای ولایت فقیه در قانون اساسی را جزو شعارها اولیه انقلاب نمیدانند و نقش روحانیت را قابل حذف میپسندند و…
برخی از شخصیتهای سیاسی بر درستی دیدگاهها و نظرات خود اصرار عجیبی دارند و در فهم مسائل خود را یک سروگردن از بقیه بالاتر و برتر میبینند و دوست دارند محور و محل رجوع همه مسائل کشور باشند. عدم اجرا دیدگاههای آنان یا احساس عدم اقبال به خود را مبنای ناراحتی و فاصله قرار میدهند و به نقزنی یا انزوا روی میآورند و حتی بعضاً جسورانه نظرات خود را قطعی و مسلم میدانند و آنقدر بر درستی سخن خود اصرار دارند که با مفاهیمی مانندخودشیفتگی و توهم معنادهی میشوند.
باید از آنها حمایت کرد!حمایت هم نه نامه نگاری به فلان ارگان و بهمان دستگاه برای تهیه بلیط نیم بهاست نه تکرار هر ده دقیقه یکبار تیزر تلویزیونی فیلمشان لابلای سریالهای نوروزی…
حمایت هم قاعده و قانون دارد،یعنی شما که اینها را میخوانی بجای لایک کردن های بی ارزش دیگران را دعوت به تماشا کنی حتی اگر بهای جیبت تمام شود…
یکبار از خودمان شروع کنیم!