امین کائیدی شادگان- پژوهشگر و تحلیلگر مسائل ژئوپلیتیک و رسانهای
نظامهای پساتوتالیتاریسم؛ از شرق اروپا تا غرب آسیا
نظامهای پساتوتالیتاریسم؛ از شرق اروپا تا غرب آسیا روایتی تطبیقی از چکسلواکی تا چین مقدمه: سایههایی که از گذشته آمدهاند سه دهه پس از فروپاشی دیوار برلین و چندین انقلاب رنگی در شرق، هنوز هم نظامهایی در گوشهوکنار جهان به حیات خود ادامه میدهند که نه کاملاً توتالیترند، نه کاملاً دموکراتیک. مردمانی که دیگر در
کرونا :
امین کائیدی شادگان- پژوهشگر و تحلیلگر مسائل ژئوپلیتیک و رسانهای

نظامهای پساتوتالیتاریسم؛ از شرق اروپا تا غرب آسیا
روایتی تطبیقی از چکسلواکی تا چین
مقدمه: سایههایی که از گذشته آمدهاند
سه دهه پس از فروپاشی دیوار برلین و چندین انقلاب رنگی در شرق، هنوز هم نظامهایی در گوشهوکنار جهان به حیات خود ادامه میدهند که نه کاملاً توتالیترند، نه کاملاً دموکراتیک. مردمانی که دیگر در خیابان شعار نمیدهند، اما همچنان از دولت نمیپرسند. حکومتی که نه به زور سرکوب که با سنگینی روزمرهگی، سکوت را به یک سبک زندگی بدل کرده است.
از ورشو و براتیسلاوا تا عشقآباد، دمشق و پکن، نظامهایی شکل گرفتهاند که در آنها اقتدار دولتی از دل “ترس قدیمی” زاده شده، اما با زمان، ابزارهای تازهای برای بقا یافته است. این نوشتار روایتی تطبیقی است از تجربه نظامهای پساتوتالیتاری؛ نگاهی به شرق اروپا و غرب آسیا، تا ببینیم چگونه این ساختارها دوام آوردند، تغییر کردند یا شکست خوردند.
فصل اول: پساتوتالیتاریسم یعنی چه؟
پساتوتالیتاریسم اصطلاحیست که نخستینبار در دهه ۱۹۷۰، اندیشمندانی چون «خوان لینز» و «واکلَو هاول» برای توصیف کشورهایی به کار بردند که از دل نظامهای توتالیتر خارج شده بودند، اما هنوز نشانی از آزادی واقعی نداشتند. در این نظامها، دیگر خبری از ارعاب عمومی و تصفیه خونین نیست، اما کنترل، نرمتر و درونیتر شده است.
در پساتوتالیتاریسم، دولت همچنان همهجا هست: در رسانه، در مدرسه، در محل کار. اما بهجای اعمال خشونت مستقیم، شهروندان خود به خود را سانسور میکنند. حافظه جمعی سرکوب نشده، بلکه فراموش شده است.
فصل دوم: تجربه اروپای شرقی
▪️ آلمان شرقی (DDR): امنیت در خدمت تداوم
تا پیش از ۱۹۸۹، «اشتازی» (پلیس امنیتی آلمان شرقی) بزرگترین نهاد جاسوسی داخلی در جهان بود. دولت هر شهروند را نه فقط از بیرون، بلکه از طریق همکار، همسایه یا حتی اعضای خانوادهاش کنترل میکرد. اما پس از مدتی، نظام بهجای خشونت، به «پذیرش خاموش» متکی شد: اگر اعتراض نکنی، زندگیات آرام خواهد بود.
▪️ لهستان: مقاومت درونزا
در لهستان، کلیسای کاتولیک و اتحادیه “همبستگی” دو قدرت اجتماعی مهم بودند که مانع تسلط کامل حکومت شدند. با وجود فشار و سانسور، یک جریان اجتماعی آرام در زیر پوست شهرها شکل گرفت که در نهایت، در دهه ۸۰ به تغییر انجامید. لهستان نشان داد که نظامهای پساتوتالیتاری الزاما همیشگی نیستند.
▪️ چکسلواکی: توافقی نانوشته
در پراگ و براتیسلاوا، نظام کمونیستی به یک نوع سازش خاموش رسید: مردم از سیاست دور بمانند، دولت هم امنیت و معیشت تضمین کند. این وضعیت، نوعی «بیطرفی اجباری» ایجاد کرد؛ انگار همه با هم به این توافق رسیده بودند که وانمود کنند جامعه در حال کار کردن است.
فصل سوم: نسخه آسیایی قدرت
▪️ ترکمنستان: کیش شخصیت مدرن
پس از فروپاشی شوروی، ترکمنستان به یکی از بستهترین نظامهای آسیای مرکزی بدل شد. «صفرمراد نیازف» با خلق چهرهای مقدس از خود، نه فقط نظام توتالیتری، بلکه نوعی “پساتوتالیتاریسم کیششده” بنا نهاد. امروزه هم، دولت در همه سطوح اجتماعی حضور دارد؛ اما نه با باتوم، بلکه با سکوت.
▪️ سوریه: فروپاشی از درون
تا پیش از بحران ۲۰۱۱، سوریه نمونهای از نظام پدرسالار-امنیتی بود. دولت اسد با تکیه بر حزب بعث، دستگاه امنیتی و نوعی «همزیستی ترسآلود» با اقوام، نظامی نسبتاً پایدار ساخت. اما این پایداری سطحی بود؛ با نخستین خیزش، ساختار فرو ریخت و چیزی جز ویرانه باقی نماند.
▪️ چین: اقتدارگرایی دیجیتال
در چین، حزب کمونیست نه تنها از مدل شوروی فراتر رفته، بلکه آن را بهروزرسانی کرده است. اینجا با یک نظام پساتوتالیتاری طرفیم که از فناوری برای انضباط اجتماعی استفاده میکند. از امتیاز اجتماعی شهروندان گرفته تا دوربینهای هوشمند، همهچیز در خدمت «کنترل هوشمند» قرار دارد.
▪️ کره شمالی: انجماد کامل
در میان همه مثالها، کره شمالی یک استثناست. اینجا نه پساتوتالیتاریسم، که بازماندهای منجمد از توتالیتاریسم کلاسیک دیده میشود. اما جالب آنکه حتی در این کشور نیز، نشانههایی از نوعی انطباق نرم در نسل جدید قابل مشاهده است.
فصل چهارم: مقایسه تطبیقی
هرچند بسترهای فرهنگی، تاریخی و جغرافیایی این کشورها متفاوت است، اما نظامهای پساتوتالیتاری در چند ویژگی مشترکاند:
۱. ترس درونیشده: مردم دیگر نیازی به مراقبت بیرونی ندارند؛ چون خود مراقب خود هستند.
۲. سانسور غیررسمی: بیشتر مردم از صحبت درباره سیاست پرهیز میکنند، نه بهخاطر سانسور رسمی، بلکه برای حفظ آسایش.
۳. دولت فراگیر اما نامرئی: دولت در همهچیز دخالت دارد، اما نه با هیاهو.
۴. فقدان جایگزین اجتماعی: احزاب، رسانههای آزاد یا گروههای مستقل عملاً وجود ندارند یا بیاثر شدهاند.
نتیجهگیری: چرا باید درباره پساتوتالیتاریسم بنویسیم؟
این نظامها نمردهاند؛ فقط لباس عوض کردهاند. در جهانی که دموکراسی در حال عقبنشینی است و اقتدارگرایی نرم در حال گسترش، شناخت الگوهای پساتوتالیتاری ضروریتر از همیشه است.
شاید امروز دیگر سربازان با تانک در خیابان نباشند، اما ذهنها در قفسهایی بیصدا گیر افتادهاند؛ قفسهایی که نه از فولاد، بلکه از عادت، بیتفاوتی و ترس ساخته شدهاند.
نویسنده:امین کائیدی شادگان- پژوهشگر و تحلیلگر مسائل ژئوپلیتیک و رسانهای
برچسب ها :امین کائیدی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰