در زمان های گذشته مردم به تهیه کالا و خدمات ضروری و درجه اول و بعد کالاهای غیر ضروری با اولویت و توان خرید خود می پرداختند و در تهیه و تولید مایحتاج زندگی روزمره خود نقش داشتند و این اندیشه رایج مردم بود.
پاساژ گردی
بعضی از زنان ، لوازم خانه ، مبلمان ، فرش و … را تکراری و خسته می بینند و با یک عزم خانوادگی سرپرست خانه را وادار به خرید جدیدترین و منحصر به فردترین مدل این لوازم می کنند و مشکل نیز از همین جا آغاز می شود.
کسی که در نوع پوشش ، از کفش و لباس و یا وسایل و لوازم منزل دچار وسواس و اسراف است ، همواره در اندیشه تعویض و تبدیل و روز آمدسازی به سر می برد و به سختی از داشتن نوع خاصی از لباس و یا وسیله زندگی راضی می شود. او همیشه فکر می کند ، آنچه دارد در خور او نیست و با شأن و جایگاه اجتماعی اش مناسبت ندارد. اینگونه افراد هرگز به وسیله یا کالای خاصی رضایت نمی دهند و مجبورند اوقاتی از عمر گرانبهای خود را در پاساژها و مغازه های شهر در حال خرید به سر ببرند و به وقت و سرمایه زندگی شان چوپ حراج بزنند.
انسان امروز کالای فردا
بعضی افراد با نگاهی گذرا به لوازم خانه از پرده ها گرفته تا مبل و میز و صندلی های آشپزخانه و حتی لوازم بادوام منزل ، همه این کالاها در لیست تعویض قرار می دهند !!! در حالی که هیچ لزومی به این کار نبوده است. مصرف گرایی بعنوان یک فرآیند اجتماعی ، بر مصرف مصرفی تکیه کرده و مصرف هر چه بیشتر کالاهای مصرفی اعم از بادوام و بی دوام را مورد تأکید قرار می دهد. در این فرهنگ ، افراد در خرید همیشگی کالاها و خدمات جدید درگیر می شوند ؛ در حالیکه که توجهی به نیاز یا عدم نیاز به این کالا و خدمات ، قابلیت دوام آنها ، مبدأ تولید یا پیامدهای زیست محیطی تولید و مصرف آنها نمی کنند ، یعنی اینکه مصرف مبتنی بر خواست مطرح می شود ؛ نه صرفاً مبتنی بر نیاز.
نتیجه میگیریم که اولاً تولید در سطح جامعه با یک کنترل و نظارت فرهنگ توأم شود. نباید گذاشت هر کالائی در جامعه تولید گردد.
دوماً فرهنگ مصرف جمعی در زمینههای مختلف به جای فرهنگ مصرفگرایی فردی اشاعه شود.
ایمیل : hotmail77@chmail.ir
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰