طنر و کاریکاتور : فیش حقوقیتو از زیر در نشون بده!
پیرزن تنهایی بود که از دار دنیا یک خانه کوچک داشت و یک تلویزیون که هیچوقت روشنش نمیکرد. یک شب طوفان شدیدی آمد که در و دیوار را به هم میکوبید و باران مثل سیل میبارید و رعد مثل علیفر: میغرید و خلاصه اوضاع عجیبی بود. در همین لحظه در خانه را زدند. پیرزن سرش
کرونا :
پیرزن تنهایی بود که از دار دنیا یک خانه کوچک داشت و یک تلویزیون که هیچوقت روشنش نمیکرد.
یک شب طوفان شدیدی آمد که در و دیوار را به هم میکوبید و باران مثل سیل میبارید و رعد مثل علیفر: میغرید و خلاصه اوضاع عجیبی بود. در همین لحظه در خانه را زدند. پیرزن سرش را از پنجره بیرون برد و در میان صدای زوزه باد فریاد کشید: «کیه کیه در میزنه؟» یک نفر از پشت در صدایش را تغییر داد و گفت: «منم منم مادرتون!» بعد یادش آمد آن مال یک فیلم دیگر بود و تصحیح کرد: «نه ببخشید، منم مرغ حنایی. متاسفانه طوفان سقف مسکن مهر رو با وجود مهندسی ساز بودنش کنده و من و جوجههام آواره و سرگردان شدیم. بذار یه امشبو پیشت بمونیم تا طوفان بگذره.»
پیرزن فکر کرد و گفت: «اگه راست میگی که وضع مالیت خوب نیست، فیش حقالزحمه تخم گذاریتو از زیر در نشون بده!» مرغ دست کرد داخل پرهایش و فیش حقوقیاش را از زیر در نشان پیرزن داد. پیرزن دلش سوخت و گفت: «بیا تو بابا، با این وضع حقوق چطوری خرج شیر و پوشک جوجههاتو میدی؟» و در را باز کرد و مرغ و جوجهها رفتند زیر سقف و با حفظ شئونات شروع کردند به خشک کردن خودشان.
در همین لحظه دوباره در زدند و این بار یک نفر گفت: «پیرزن مهربون، من یه اسب بیچارهام که طویله زندگیم گروی بانکه. اگه میشه امشبو پیشت بمونم تا بارون بگذره.» پیرزن از او هم فیش حق باربریاش را خواست و اسب فیش را از زیر در انداخت تو.
پیرزن با دیدن مبلغ حقوق اسب که هیچ صفری جلویش نبود:ابراز تاسف کرد و گفت: «توام بیا تو.» خلاصه کلاغ و الاغ و میمون و طوطی سیگاری و خرگوش پیانوزن هم با همین وضع وارد خانه پیرزن شدند و خانه انقدر پر شد که همه مریض شدند و پیرزن انواع بیماریهای مشترک دام و انسان را گرفت
وزیر بهداشت شخصا برای رسیدگی به ماجرا دم در خانه پیرزن آمد. پیرزن گفت: «کیه کیه در میزنه؟» وزیر خودش را معرفی کرد و پیرزن که هنوز تحت تاثیر جو بود گفت: «اگه راست میگی فیش حقوقیتو نشون بده.» وزیر گفت: «من معتقدم حقوق نامتعارف، یا طبق ضوابط و مقررات پرداخت شده و یا خارج از آن.»: همه از پشت در لایک کردند و تشکر کردند که وزیر مطلب را اینقدر خوب برایشان باز کرده. وزیر ادامه داد: «اگر مدیری طبق ضوابط موجود حقوقی دریافت داشته که نامتعارف است، راهحل این مشکل بهجای آبرو بردن از او، اصلاح آن ضوابط از مجاری قانونی است.»
پیرزن آگاه قصه ما که از صحبتهای وزیر دولت تدبیر و امید چیزی دستگیرش نشده بود و ترجیح داد همان بیماریهای مشترک دام و انسان را داشته باشد. هر چه وزیر گفت: «بابا مریضی!» پیرزن انکار کرد. وزیر گفت: «بذار بچهها بیان معاینه کنن.» پیرزن مقاومت کرد. وزیر: «اقلا یه عکس بگیریم!» پیرزن باز امتناع کرد و پس از مدتی هم از این بیماریها جان سپرد و حیوانات، خانهاش را بالا کشیده، کوبیدند و ساختند و زندگیشان از این رو به آن رو شد.:
البته همانطور که از خراب شدن مسکن مهر داخل داستان مشخص است، کل قصه تخیلی بود. تازه یک درصد فکر کنید وزیر فرصت عکس گرفتن با حیوانات سخنگو را از دست بدهد!
/ روزنامه قانون
نویسنده:
برچسب ها :و
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰