غلام رضا تاج گردون و عمو نوروزهای گچساران+ تصاویر
ایستگاه راهنمای میهمانان نوروزی در ورودی و خروجی شهر دوگنبدان دایر شد و هنوز چند دقیقه از این افتتاح نگذشته بود که اولین مهمانش را تجربه کرد مهمانی که هم مهمان بود و هم میزبان. در این دید و بازدید که توسط غلام رضا تاج گردون نماینده ی گچساران و باشت صورت گرفت عمو نوروزهای گچسارانی
ایستگاه راهنمای میهمانان نوروزی در ورودی و خروجی شهر دوگنبدان دایر شد و هنوز چند دقیقه از این افتتاح نگذشته بود که اولین مهمانش را تجربه کرد مهمانی که هم مهمان بود و هم میزبان.
در این دید و بازدید که توسط غلام رضا تاج گردون نماینده ی گچساران و باشت صورت گرفت عمو نوروزهای گچسارانی وی را مورد استقبال ویژه قرار دادند .
عمو نوروز نماد شخصیت ایرانی و نشانه آمدن بهار است، در مقابل عمو نوروز در روایات کهن ایرانی «ننه سرما» است. زمانی که ننه سرما، سرما را با خود میبرد عمو نوروز خبر آمدن بهار را میدهد و سپس «میر نوروزی» میآید. عمو نوروز در حکایات و مستندات تاریخی نماد یک تغییر فصل است، در ایران باستان وقتی آهنگ هستی ضربان زندگی میگیرد نشانه آمدن عمو نوروز بوده است.
تا به حال روایت های گوناگونی از عمو نوروز و ننه سرما در بین قصه های عامیانه سینه به سینه چرخیده است که دو روایت معروف از آنها را اکنون و در آستانه فرا رسیدن سال نو مرور می کنیم.
* روایت اول درباره عمو نوروز و ننه سرما
یکی بود، یکی نبود. پیر مردی بود به نام عمو نوروز که هر سال روز اول بهار با کلاه نمدی، زلف و ریش حنا بسته، کمرچین قدک آبی، شال خلیل خانی، شلوار قصب و گیوه تخت نازک از کوه راه میافتاد و عصا به دست میآمد به سمت دروازه شهر.
بیرون از دروازه شهر پیرزنی زندگی میکرد که دلباخته عمو نوروز بود و روز اول هر بهار، صبح زود پا میشد، جایش را جمع میکرد و بعد از خانه تکانی و آب و جاروی حیاط، خودش را حسابی تر و تمیز میکرد.
به سر و دست و پایش حنای مفصلی میگذاشت و هفت قلم، از خط و خال گرفته تا سرمه و سرخاب و زرک آرایش میکرد.
یل ترمه و تنبان قرمز و شلیته پرچین میپوشید و مشک و عنبر به سر و صورت و گیسش میزد و فرشش را میآورد میانداخت رو ایوان، جلو حوضچه فواره دار رو به روی باغچه اش که پر بود از همه جور درخت میوه پر شکوفه و گل رنگارنگ بهاری و در یک سینی قشنگ و پاکیزه سیر، سرکه، سماق، سنجد، سیب، سبزی، و سمنو میچید و در یک سینی دیگر هفت جور میوه خشک و نقل و نبات میریخت.
بعد منقل را آتش میکرد و میرفت قلیان میآورد میگذاشت دم دستش. اما، سر قلیان آتش نمیگذاشت و همانجا چشم به راه عمو نوروز مینشست…
* روایت دوم درباره عمو نوروز و ننه سرما
یکی بود، یکی نبود.
نرسیده به دروازهٔ شهر خونهٔ ننه سرماست که یک دل نه هزار دل عاشق پیره مرده… قصشون قصهٔ امسال و پارسال نیستها… قصهٔ عشقشون هزارسالست نه دوهزارساله شایدم خیلی بیشتر…
پیرزنه اول هربهار خورشید درومده، نیومده پا میشه جاشو جم میکنه خونه تکونی میکنه حیاط و آب و جارو میزنه به خودش حسابی میرسه پاهاشو حنا میزاره دستاش قرمز میشن هفت قلم از خط و خال گرفته تا سرمه و سُرخاب و زرک آرایش میکنه… تنبون قرمز و شلیته پرچین میپوشه مشک و عنبر به سر و صورت و گیسِش میزنه…
چرا میخندید بی مروتا؟ آخه عاشقه… عاشقی که پیر و جون نداره… داره؟
فرشش رو مییاره میندازه رو ایون جلومنظر باغچه که پر از همه جور درخت میوه پر شکوفه و گلای رنگارنگ بهاری… تو یه سینی خوشگل و تمیز سیر و سرکه و سماق و سنجد و سیب و سبزی و سمنو میچینه تو یه سینیِ دیگه هفت جور میوهٔ خشک و نقل و نبات میریزه. پا میشه سریع منقلُ آتیش میکنه و قلیونُ مییاره دم دستش؛
اما سر قلیونُ آتیش نمیزاره.. چشم به در تا عمو نوروز بیاد و قلیونو آتیش کنه و دیدنش مهیا بشه… تو همین فکرا پیرزنه از خستگی خوابش میبره… عمو نوروز مییاد اما ننه سرما خوابه… چُرتِش پاره میشه… اَی دل غافل عمو نوروز اومد و رفت پیره زنه خوابش برده بود…
عمو نوروز رفت تا یه سال دیگه؟… ای پیری پیری پیری…
نویسنده:
برچسب ها :سایت غلامرضا تاجگردون ، عمو نوروز ، عمو نوروز کیست ، عمو نوروز و حاجی فیروز ، عمو نوروز و ننه سرما ، غلام رضا تاج گردون و عمو نوروزهای گچساران ، غلامرضا تاجگردون ، کانال تلگرامی غلامرضا تاجگردون ، گچساران ، گچساران نیوز ، ماشین غلامرضا تاجگردون
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰