دکتر منصور اعتصامی ، معاون فرهنگی و اجتماعی سازمان تامین اجتماعی
روز چهارشنبه قبل از ظهر شاهد حضور تعدادی از همکاران سازمان در همایش بسیجیان سازمان تأمیناجتماعی بودیم. پس از سرودخوانی گروهی نوجوان که عبارات اغراقآمیزی درباره رزمندگان جزیره مجنون را با کمال احساس میخواندند، یکی از فرماندهان جنگ سخنرانی کرد، آن هم در بخشی عباراتی را به کار برد که بیشتر آسمانی و آرمانی بود
کرونا :
روز چهارشنبه قبل از ظهر شاهد حضور تعدادی از همکاران سازمان در همایش بسیجیان سازمان تأمیناجتماعی بودیم. پس از سرودخوانی گروهی نوجوان که عبارات اغراقآمیزی درباره رزمندگان جزیره مجنون را با کمال احساس میخواندند، یکی از فرماندهان جنگ سخنرانی کرد، آن هم در بخشی عباراتی را به کار برد که بیشتر آسمانی و آرمانی بود تا زمینی. آنچه که این حقیر از جزیره مجنون به خاطر دارم، هم در عملیات بدر و هم در عملیات فاو که در تیپ ۶۱ محرم مسئولیت آتشبار توپخانه و البته وظیفه سنگین عقیدتی و سیاسی را به عهده داشتم، جزیره مجنون شبهای جالبی داشت. وقتی بین دو نماز برای بسیجیان و برادران پاسدار افتخاری برخی روایات را توضیح میدادم (بهمن ۱۳۶۴)، یکی از بسیجیان بانمک و اهل شوخی بیان کرد که موشهای دور سنگر ظاهراً محو سخنان شما شدهاند، زیرا که همگی به گوش هستند. حداقل حسن فرمایشات خطیب را آن میدانست که در مدت سخنرانی موشهای بزرگ آبهای مجنون به چادر تدارکات حمله نمیکنند.
بله، مسئله موشها و شبهای مجنون عجیب بود. شب مجبور به پوشیدن جوراب بودیم و این که حتماً پا را زیر دو یا سه پتوی سربازی پنهان کنیم تا با گاز گرفتن موشها بیدار نشویم. مسئله دیگر جزیره مجنون آب اطراف بود که بر اثر تعداد جنازههایی که در آن افتاده بود کاملاً آلوده بود. باوجود سگ ماهی زیادی که سیاه و دارای چهره کریه بودند، صدام به هور ریخته بود که جنازهها را میل کنند، لکن آب همچنان آلوده بود. مشکل دیگر در کنار بمباران شیمیایی، معضل بسیجیهای خمینی بیماریهای پوستی مثل گال بود که در سال ۱۳۶۴ و ۱۳۶۵ بنده از آن محروم نبودم.
مسئله دیگر در جزیره مجنون آتشباری بود که به علت آن که فشار و حجم گلوله باران کردن مواضع عراق باید در سطح گسترده میبود تا این حملات به عنوان عملیات حاشیهای باعث سردرگمی نیروهای بعثی شود، بر اثر همان آتشباری در یک شب حدود ۲۵۰۰ گلوله از چهار قبضه تا صبح شلیک شد. هنگام نماز صبح احساس کردم که گوش راستم خیس شده است. دست که زدم، رنگ قرمز توجهم را جلب کرد. چون خرج ناقص یک و کامل ریخته میشد. احساس منگی در گوش داشتم تا به آن مرحله رسید. پس از اتمام عملیات حدود یک ماه درگیر پارگی پرده گوش راست بودم که با کمک مرحوم دکتر میر مرشدی و با متلکهای بسیار که به بسیج خمینی (ره) میگفت، بالاخره ترمیم شد.
البته قدری شنوایی محدود دارد، اما نه آنقدر که سخنان امروز صبح فرمانده محترم بسیج سازمان را نشنوم. باری، پس از ذکر خاطره از جزیره مجنون آن هم بیاغراق و غیر آسمانی بلکه زمینی، در روز چهارشنبه مدیرعامل محترم سازمان به دو نکته اشاره فرمودند. یکی آن که انتظار دارند سازمان به جای ۱۰ هزار بسیجی، دارای ۳۰ هزار بسیجی باشد (آن هم لابد از نوع شهید حمیدیزاده و شهید امینزاده). ثانیاً به طور خصوصی از کمی جمعیت حاضر در همایش از فرمانده بسیج گلایه میکند.
امروز که جناب حبیبی تماس گرفتند، جمله آخرشان این بود به چه کسی گله کنم که برخی مدیران سازمان حتی مرخصی به اعضای بسیج نمیدهند که در جلسات شرکت کنند. پیشنهاد ایشان آن بود که اول باید مدیران توجیه شده بپذیرند که بالاترین ظرفیت فعلی سازمان مدیرعامل بسیجی آن است. آن هم نه از نوع چفیه به گردن دهه ۹۰ در دوره صلح، بلکه از نوع رزمنده خطشکن دهه ۶۰ که البته با همه وجود به جای حضور تخصصی درمانی، حضور رزمی در جبهه داشت. آیا سازمان این فرصت را شناخته؟ نظام اسلامی شرایطی را فراهم آورد که متخصصی پاکدست و بهویژه بسیجی پس از سالها بر تأمیناجتماعی حاکم شود. دغدغه او هم وجود ۳۰ هزار عضو بسیجی است. این به معنای رویش مجدد بسیج در عرصه و میدان جهاد است؛ جهادی در عرصه اجرایی مبتنی بر داشتن برنامه و پاکدستی و البته ارتباط هر چه بهتر با مردم و شرکای اجتماعی. امیدواریم که مدیران سازمان با احساس درست نسبت به این شرایط و اغتنام از فرصت پیشآمده نظرات رهبر فرزانه انقلاب را نیز مورد توجه قرار دهند.
نویسنده:
برچسب ها :p
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰