درسی که از انتخابات اخیر باید گرفت
چند روز پیش در جلسهای که به آیندهنگری مسایل اجتماعی ایران مربوط میشد، سخن از انتخابات اخیر مجلس به میان آمد. یکی از افراد جلسه تعبیر از “عجیب و غریب” برای توصیف رفتار انتخاباتی مردم استفاده کرد. در آنجا نکتهای را گفتم که در اینجا کمی شرح میدهم و سپس آن را به انتخابات اخیر
اختصاصی کرونا
کرونا :
چند روز پیش در جلسهای که به آیندهنگری مسایل اجتماعی ایران مربوط میشد، سخن از انتخابات اخیر مجلس به میان آمد. یکی از افراد جلسه تعبیر از “عجیب و غریب” برای توصیف رفتار انتخاباتی مردم استفاده کرد. در آنجا نکتهای را گفتم که در اینجا کمی شرح میدهم و سپس آن را به انتخابات اخیر (دور اول و بویژه دور دوم) ربط میدهم.
اگر ما فرصتی پیدا کنیم و بتوانیم مراسم مذهبی برخی از فرقههای آفریقایی یا سرخپوستان آمریکایی یا هندیها را ببینیم، به نظرمان کارهای آنان بسیار عجیب و غریب خواهد آمد. عکس این مطلب هم صادق است. آنان برداشتهای ما را از رفتار خودشان عجیب و غریب میدانند و اگر مراسم عبادی و مذهبی ما را ببینند، آن را عجیب و غریب میدانند. در واقع اطلاق کلمه عجیب و غریب از این روست که درکی از منطق رفتاری آنان نداریم، در حالی که آنان از نظر خودشان کاملاً معمولی و طبیعی رفتار میکنند. بنابراین وقتی که از رفتار مردم خود دچار شگفتی میشویم و نمیتوانیم آن را پیشبینی کنیم و آن را عجیب و غریب میدانیم، به طور ضمنی توضیح میدهیم که رابطهای میان ما وجود نداشته و به درک متقابل نرسیدهایم. روزی که در ایران مردم علیه شاه تظاهرات میکردند، او از مشاورانش میپرسید که آیا اینها مردم هستند؟ برایش عجیب بود که چرا مردم چنین رفتاری دارند. به نظر من او در این ابهامش صادق بود، و تظاهر نمیکرد، ولی متوجه نبود وقتی که مردم نتوانند در رژیم او رفتارها و خواستههای خود را بروز دهند، او هم متوجه ترجیحات و ارزشهای رفتاری آنان نخواهد شد ولی مردم دنبال فرصت خواهند بود تا این رفتار را نشان دهند. در اینجا آن صاحب قدرت پیشاپیش خود را محروم از شناخت رفتاری مردم کرده است، و در نتیجه رفتار مردم برایش عجیب و غریب و غیرمنتظره میآید.
نکته دیگر اینکه ممکن است شاهد رفتار غیرقابل پیشبینی از سوی یک فرد مشخص باشیم، ولی بروز چنین اتفاقی برای عموم مردم خیلی بعید است. اگر کسی پرتقال را مثل سیب گاز بزند و بخورد، همه تعجب میکنیم و کار او را عجیب تلقی خواهیم کرد. ولی در هر حال چنین اتفاقی ممکن است رخ دهد، به هر دلیلی یک نفر چنین رفتاری را انجام میدهد. یا مثلاً یک فرد خودکشی میکند که برای ما غیرمنتظره خواهد بود، ولی یک ملت و جامعه بزرگ دچار این رفتار نمیشود و هر اقدام آن به ناچار باید قابل پیشبینی باشد و اگر ما پیشبینی نمیکنیم، پیشبینیناپدیری نه در ذات رفتار آن مردم، بلکه در ضعف فهم ما و نیز نارسایی و عدم دقت ابزارهای سنجش ماست. به همین دلیل باید گفت اگر کسانی از رفتار مردم در انتخابات اخیر دچار شگفتی شدهاند، برای اینکه دوباره و چندباره دچار این مشکل نشوند، توصیه میشود که این دو مشکل را حل کنند. اول آزادی رفتار و امکان بروز دادن گرایش مردم، نه فقط در روز انتخابات، بلکه در فاصله میان دو انتخابات را فراهم کنند. سپس به بهبود و ارتقای ابزار سنجش خودشان بپردازند. انتخابات مجلس دهم زنگ خطری برای اصولگرایان حاکم است. زنگ خطری که تاکنون مثل آژیر جنگ از علامت زرد گذشته و به قرمز رسیده و تاکنون بارها نواخته شده است، ولی این اشتباه است که آنان با پایان انتخابات گمان میکنند که باید آژیر سفید را بنوازند و خطر رفع شده است!
این یادداشت درصدد آن است که ثابت کند، تفاوت رأی میان اصولگرایان و دیگران بسیار بسیار بیش از آن هست که آمار و ارقام گرایش نامزدهای منتخب نشان میدهد. چرا؟
دور اول انتخابات و نتایج تهران موجب شد که اصولگرایان دنبال مفری برای توجیه وضع خویش باشند. انتخابات مشهد که شرایطی به کلی خاصی داشت نیز مرهمی بود بر زخم این شکست. مشکل اصولگرایان این نیست که چرا نمیتوانند شکست را پذیرا شوند، مشکل واقعی این است که چرا جز این انتظاری دارند و گمان دارند که مردم باید جز این رفتار میکردند؟ اصلاحطلبان تا آخرین لحظه قادر به انجام فعالیت انتخاباتی نبودند، زیرا لیست آنان نهایی نشده بود، از حیث افراد نیز تا حدود سه رده از نامزدهای آنان را رد صلاحیت کردند و آخرین رده ممکن باقی ماند، آن هم نه در همه حوزهها. در برخی از حوزهها به کلی فاقد نامزد موردنظر خود بودند و در برخی حوزهها هم افراد میانهای را برگزیدند.
از سوی دیگر به لحاظ فعالیت سیاسی و سخنرانی در حوزهها، به شدت محدودیت داشتند، با همه این حرفها، نتایج انتخابات دور اول به گونهای شد که اصولگرایان را در شوک فرو برد. در حالی که اگر رقابتی منصفانه، هم از حیث تأیید و رد صلاحیتها و هم از حیث زمان لازم برای تبلیغات و نیز از حیث امکان حضور در عرصه عمومی داشتند، به طور قطع ترکیب نهایی بسیار متفاوتتر و به نفع اصلاحطلبان میبود. شاهد ماجرا نیز نتایج دور دوم انتخابات است که اندکی از ضعفهای فوق به دلیل فاصله دو ماهه برطرف شد. در دور دوم در هیچ حوزهای (بجز یک مورد) هیچ نامزد اصولگرایی نتوانست بر نامزد مورد حمایت اصلاحطلبان فایق آید. به طور روشن در همه حوزهها نسبت آرای نامزدهای اصلاحطلب در مقایسه با آرای نامزدهای اصولگرا رشد داشته است. برای نمونه در تبریز آرای نامزد اول اصولگرایان حدود ۲۰ درصد کاهش و در مقابل آرای نامزد مورد حمایت اصلاحطلبان حدود ۲۰ درصد افزایش داشته است. اصولگرایان در جاهایی رأی آوردند که میان خودشان رقابت کردند، یعنی در دور اول هیچ اصلاحطلب مهمی را اجازه حضور ندادند و یک رقابت داخلی!! را رقم زدند مثل آبادان، قائمشهر و … این مشکل همیشگی اصلاحطلبان بوده است که در مواردی به دلایل گوناگون که بخشی از آنها خارج از اراده خودشان است، موتور انتخاباتی آنها دیر روشن میشود. در نتیجه و در آخرین لحظات به دور لازم میرسند و اگر فرصت بیشتری داشته باشند، سرعت آنها برای سبقت از رقیب بیشتر نیز میگردد. در انتخابات اخیر این اتفاق در دور دوم رخ داد. موجی که در تهران و در ۷ اسفند و یکی دو روز پیش از آن ایجاد شد، در این فاصله به شهرستانها رسید و آثار خود را برجا گذاشت. از این رو درس مهمی برای اصولگرایان است که تداوم وضع سابق که از بروز آزادانه مطالبات و خواست مردم ممانعه میکرد، هیچ گرهای را از کار آنان نمیگشاید، فقط اینکه آنان را از فهم آنچه که میترسند، محروم میکند. ترکیب مجلس فعلی، نیز نمیتواند معرف خواست و مطالبات همه اقشار جامعه باشد، شاید در بهترین حالت بتواند، حداکثر نیمی از مردم را پوشش دهد. بنابراین و با توجه به تحولات موجود رسانهای و ارتباطات و نیز مسایل دیگر از جمله برجام، بهتر است که اصولگرایان تغییری کلی در راهبرد خود نسبت به اداره کشور و حضور آزادانه همه گروهها و گرایشهای سیاسی بدهند. اگر بدهند.
نویسنده:
همسو با خبر روز
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰