اکبر دهبان نژادیان - در امتداد نقطه چین... - تَلواره ی خیال
در امتداد نقطه چین… – تَلواره ی خیال
به شب هایِ غم انگیزِ تو ای نان گریه ها کردم زمستان در زمستان در غمت این ماجرا کردم به نخ نخ ناله و غم چون کشیدن تار و پودِ من به حسرت سر به بالین گفتگوها با خدا کردم به هِق هِق روزگار ما ورق میخورد بی فرجام کوزِت را اسوه ی خود، مکتبم
کرونا :
اکبر دهبان نژادیان - در امتداد نقطه چین... - تَلواره ی خیال
به شب هایِ غم انگیزِ تو ای نان گریه ها کردم
زمستان در زمستان در غمت این ماجرا کردم
به نخ نخ ناله و غم چون کشیدن تار و پودِ من
به حسرت سر به بالین گفتگوها با خدا کردم
به هِق هِق روزگار ما ورق میخورد بی فرجام
کوزِت را اسوه ی خود، مکتبم را بینوا کردم
علمدارِ صدایِ انبیا در باور تاریخ
اسیرِ باتلاقِ دردم و راهم جدا کردم
علی برگرد از شب گریه های چاهِ ناهمدم
که زانو در بغل بابا، حجِ واجب رها کردم
به روی پرده تا کی ایننمایِش خیمه شب بازی
بسی رازِ نهان از این شب تاریک وا کردم
به جنگِ زرگریِ صاحبانِ زر کمر تا شد
درفشِ کاویان بر چوبه ی دل، کودتا کردم
به آبِ زمزمِ دل زهرِ تزویری چو پاشیدند
خودم را خالی از فکرِ رَجَم، سعی و صفا کردم
به این آوارگی تن داده دل در این شبِ مسموم
برای خود خدایی، مسجدی از نو بنا کردم
اکبر دهبان نژادیان – در امتداد نقطه چین… – تَلواره ی خیال
۶- ۲- ۱۴۰۱
نویسنده:اکبر دهبان نژادیان - در امتداد نقطه چین... - تَلواره ی خیال
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰