پنج شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

نقدی بر نمایش اسب چشمه / داستان نمایش اسب چشمه در گچساران می­ گذرد

یک کارگر اخراجی به نام احمد به دلیل فقر، خانواده ‌اش را پنهانی در خانه ‌ای سازمانی متعلق به #شرکت_نفت، اسکان می ‌دهد. او معتقد است سکونت در آن خانه حق آن‌ هاست. ولی با هجوم غریبه ‌ها به خانه، آن‌ ها مجبور می‌شوند دست به کار خطرناکی بزنند . داستان نمایش #اسب_چشمه در گچساران

اختصاصی کرونا

کد خبر : 49311
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۸ - ۱۰:۳۱

کرونا :

نقدی بر نمایش اسب چشمه / داستان نمایش اسب چشمه در گچساران می­ گذرد

یک کارگر اخراجی به نام احمد به دلیل فقر، خانواده ‌اش را پنهانی در خانه ‌ای سازمانی متعلق به #شرکت_نفت، اسکان می ‌دهد. او معتقد است سکونت در آن خانه حق آن‌ هاست. ولی با هجوم غریبه ‌ها به خانه، آن‌ ها مجبور می‌شوند دست به کار خطرناکی بزنند .

داستان نمایش #اسب_چشمه در گچساران می­ گذرد؛ شهری در استان کهگیلویه و بویراحمد. #گچساران را سرزمین آب و آتش می ­نامند؛ چراکه این شهر از منابع آبی فراوان برخوردار بوده و دومین میدان نفتی ایران را داراست. این شهر همچنین دارای میدان ­های گازی بسیاری می ­باشد و به خاطر واقع شدن مرتفع ­ترین میدان نفتی ایران در آن، به بام نفت کشور نیز شهرت دارد. این نمایش به تهیه کنندگی #امید_کائیدی_شادگان و کارگردانی کرم اله سلیمانی به نمایش در آمد ، حال «#کرم_­اله_سلیمانی»، در اولین تجربه اجرای عموم خود در تهران، این شهر را مرکز اتفاقات نمایشش قرار داده و به درستی از فقری حرف می­ زند که در کنار چاه ­های نفت نفس می ­کشد.

سلیمانی نویسنده ای شناخته شده در حوزه ادبیات داستانی و شعر است. از جمله کارهای او می توان به مجموعه شعر «اشک خرس» و رمان های «فصل هایی در برزخ» و «رطوبتی ها» اشاره کرد. وی رمان «هواپیما بیا قلیون بکش» و کتاب «بررسی اشیای هنری در شعر معاصر» را نیز در دست چاپ دارد. او که در رشته هنرهای تجسمی درس خوانده، تجربه اجرای نمایش های «سکسکه ماه پشت ابر»، «پدربزرگ رفته اسم آخر دنیا رو با خودش بیاره»، «عبور از باغ سرخ» و «برخورد نزدیک در نیویورک» را نیز در کارنامه دارد.

سلیمانی نمایش «اسب چشمه» را پیش از اجرای عموم در تهران، در بخش استانی جشنواره تئاتر فجر نیز اجرا برده و موفق ظاهر شده است. وی در اجرای جدید این نمایش در مجموعه تئاتر دیوار چهارم، از بازی #بهنام_مهدی_پور، #رضا_رسولی_پور، #مرجان_آقانوری، #نیوشا_شیرنگی، #نگین_آخوندی استفاده نموده. سلیمانی اما در شب های پایانی اجرا دست به ریسک عجیبی زده و دو بازیگر اصلی زن و مرد نمایشش را عوض کرده است. او بازی دو نقش نرگس و احمد به «#بابونه_راستگویان» و «#فرید_کیامرثی» واگذار کرده؛ دو بازیگری که با وجود تمرین بسیار کم، به خوبی خود را به گروه نمایش رسانده اند. آنها به موقع به یاری اسب جشمه آمدند تا این نمایش بتواند اجراهای خود را با موفقیت به پایان برساند.

در نشست تاج گردون با بازیکنان نفت و گاز گچساران چه گذشت ؟+تصاویر
دنبال کنید

اسب چشمه، روالی خطی را طی نکرده و همچون پازلی باید برای فهم کل ماجرا، تکه­ های آن را که پس و پیش شده است، به هم چسباند. پس و پیش شدن داستان باعث شده برخی از اطلاعات مهم از قلم بیافتد و نمایش در هاله ­ای از ابهام فرو رود. اگر مخاطب پیش از ورود به سالن، خلاصه نمایش را نخوانده باشد، درست متوجه نخواهد شد که دغدغه اصلی این آدم ­ها چیست. آنها با کسانی بیرون از خانه که دیده نمی­ شوند، حرف زده و مدام از آنجا دورشان می ­کنند. رفتار آنها این ذهنیت را به وجود می ­آورد که تمامی اعضای این خانواده در مشکلی روان ­پریشانه گرفتار آمده ­اند؛ مشکلی که شاید دلیلش مرگ پسر خانواده، علی، باشد. ابهامات نمایش مخصوصا در شبهای پایانی اجرا و با تغییراتی که در گروه و بازیگرها صورت گرفته است، باعث شده دغدغه اصلی اسب چشمه میان هراس دائم و تمام نشدنی این خانواده گم شود.

نمایش دارای پنج شخصیت حاضر و یک شخصیت غائب است. دختر خانواده، مارجان، که با لباسی سفید روی صحنه حضور دارد، معصوم ترین شخصیت نمایش بوده و به اتاقی چاه مانند پناه برده است. وی از دنیای واقعی به دور است، اما دلیل دوری اش مشخص نیست. عمه ی دختر، ورتاج، که در لباسی قرمز ظاهر شده و مشکلی جسمی دارد، مدام این خانه را نحس می خواند. او در حالیکه تسبیح می چرخاند، اشاره می کند که در این خانه نماز نخواهد خواند. زن خانه، نرگس، نیز حالتی روان پریشانه دارد و مدام احمد را صدا می زند. احمد در هراسی دائمی به سر می برد و دائم با آدم هایی که مخاطب نمی بیندشان حرف می زند. آدم هایی که نمی دانیم واقعا در نمایش حضور دارند یا ساخته ی ذهن و خیالات این خانواده اند. در سوی دیگر شریف، برادر احمد است که خانواده تمایلی به حضورش در این خانه ندارند. او از یک سو در مرگ علی شیون سر داده و لباس سیاه می پوشد و از سوی دیگر برای رفتن از این خانه از برادرش باج می گیرد. در کنار همه ی این افراد، یاد پسر این خانواده نیز حضور دارد که می شنویم از ایران رفته و مُرده. مرگی که به ظاهر فقط احمد و بعدتر شریف از آن مطلع می شوند و از دیگر اعضای خانواده پنهان شده است. این آدم ها که هر کدام قصه خود را دارند، به هم وصل نشده، نمی توانند کل منسجمی را بسازند و به داستان و دغدغه ای برسند که برای مخاطب قابل درک باشد.

افتتاح پژوهش سرای دانش آموزی دکتر حسابی در گچساران
دنبال کنید

طراحی صحنه نمایش اما خلاقانه بوده و خانه شرکتی با لوله ­های گاز و بشکه ­های نفت ساخته شده است. در انتهای نمایش نیز خانه ی شعله ور شده در آتش با بشکه های در حال سوختن نشان داده می شود و آتشِ صحنه پایانی، زبانه کشیدنش را با نوری به تصویر می کشد که از بشکه های نفت بیرون می آید. در انتهای صحنه از این لوله ­ها برای تولید موسیقی نمایش نیز استفاده شده و طراحی صحنه در خدمت موسیقی کار هم در می ­آید، هر چند در شب های پایانی نمایش این خلاقیت نیز با غیاب طراح موسیقی، «#صحرا_سعیدی_فر»، رنگ می بازد.

اتفاقات پیش بینی نشده در نمایش اسب چشمه و حضور یکباره بابونه راستگویان در این نمایش را می توان به به دیده مثبت نگریست. #راستگویان که سالهاست از بازیگری دور بوده، با تمرین فشرده و در طول مدت زمانی بسیار کوتاه، خود را با گروه همراه کرده و به خوبی از عهده بازی نقش نرگس برآمده است.

نمایشِ اسب چشمه، دست روی دغدغه ­ای مهم و متناسب با امروز کشور گذاشته است و از فقری حرف می ­زند که در حین ثروتمندی، دامن بسیاری از مردم را گرفته. فقری که باید راهی برای رهایی از آن اندیشیده شود، پیش از آنکه احمدهای سرزمین ­مان، خود و خانواده ­شان را از بین ببرند.

آراد

نویسنده:

همسو با خبر روز

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

logo-samandehi