فحش دادن یا فحش خور بودن در فوتبال!/ کی بود داد زد؟سینا بد بود، سینای بد برو!
بحثی که ما در روانشناسی داریم، جبرانی بودنِ مکانیسمهایِ دفاعی انسانهاست. ما بسیاری از کارهایی که انجام میدهیم، برای جبران یکی از کمبودهای عاطفی و روانی در زندگی شخصیمان است.
فحش کارکردی به مثابه جبرانسازی مشکلات روانی ما دارد. یکی از نیازهای اساسی ما نیاز به توجه است.
مجید جلالی در کنفرانس خبری ۹۴/۰۷/۲۴ در اظهار نظری نچندان عجیب گفت: در فوتبال یا باید فحش دادن بلد باشی یا فحش خور خوبی باشی که ما فحش خور خوبی هستیم. متاسفانه وضعیت به گونه ای است که در زمین خودمان هم باید فحش بخوریم.
مهدی طارمی مهاجم تیم فوتبال پرسپولیس درباره بیاحترامی هواداران تراکتورسازی در ۱۲ مرداد ۹۶، می گوید: ما به اینگونه بیاحترامیها در تبریز عادت داریم. متاسفانه هواداران تراکتورسازی فحش دادن به من برایشان عادی شده و هر بار که به تبریز میآییم چنین داستانهایی داریم.
فحاشی به دیگران لزوما پدیدهای مختص ایرانیها نیست
فحاشی به دیگران لزوما پدیدهای مختص ایرانیها نیست. موارد دیگری در تمامی کشورهای دنیا دیده شده است که به خصوص در فضای مجازی به فرد دیگری توهین شده است. به عنوان مثال،به نقل از abarahpress، تیم ملی فوتبال سوریه توانست تساوی ارزشمندی را در آزادی به دست آورد و در حالی که تا دقایق پایانی با نتیجه دو بر یک عقب بود بازی را به تساوی کشاند و به پلی آف راه پیدا کند.
علاء الشلبی و محمود المواس، دو بازیکن سوریه بعد از بازی ویدئوهای را از خود منتشر کردند که در آن بازیکنان سوریه داخل اتوبوس این جمله توهینآمیز را فریاد می کشند «ها ها هی هی ایرانیها را بدبخت کردیم».
سایت abarahpress نوشت که بازیکنان سوریهای در کنار سر دادن این شعار به بازیکنان ایرانی دشنام هم دادند. سردار آزمون، مهاجم تیم ملی ایران هم بعد از بازی به چنین چیزی اشاره کرد.
وقتی فحش دادن یا فحش خور بودن در فوتبال مشکلی ساختاری میشود
در علوم اجتماعی ما با ساختارهای اجتماعی سر و کار داریم. ساختار اجتماعی الگوهای تکرارشونده در روابط انسانی هستند که از یکسو حاصل رفتار کنشگران جامعه هستند و از سوی دیگر رفتار آنها را شکل میدهند. ویژگی ساختار این تکرارشوندگی آن است.
وقتی مشکلی ساختاری میشود، در بسیاری حوزهها دیده میشود و به دفعات روی میدهد و کنشگران جامعه خود را با آن تطبیق میدهند.
مشکل فحاشی در فوتبال تکراری شده است و از جنس مسائل اجتماعی ساختاری؛ چرا که به دفعات دیده شده و رفتار ما را تحت تأثیر قرار داده است.
کسی که فحش میدهد احساسات خود را بیان میکند
با توجه به نکات بالا به سراغ خود فحش میرویم. مهمترین کاربرد فحش در جامعه «بیان احساسات» است. تشبیهی که میتوان انجام داد بوق خودروست. بوق در خودرو علائمی به سایرین میدهد. فحش هم احساساتی مانند درد، خشم یا ناامیدی را نمایانگر میکند.
بسیاری افراد هنگامی که درد زیادی دارند، فحش میدهند و با این کار درد را کاهش میدهند. یکی از روشهای کاهش خشم زیاد برونفکنی است.
خلاصه این نکته کارکرد فحش بیان احساسات فرد است؛ یعنی کسی که فحش میدهد به شکلی احساسات خود را بیان میکند و ما میتوانیم او را تحلیل کنیم.
فحش دادن بحثی فرهنگی است
فحش دادن بحثی فرهنگی است. بنابراین فحش در جوامع مختلف شکل و کارکردهای گوناگونی دارد. برای اینکه باز هم نشان بدهم این موضوع فقط مختص ایرانیها نیست، میتوانم به یکی از کتاب های گاوگر – استاد دانشگاه فرایبورگ – اشاره کنم.
او در بررسی زبان عامه به این تفاوت میپردازد که چرا در زبان آلمانی بیشتر گرایش فحاشان به استفاده از واژگانی مرتبط با مدفوع است و در زبانهای دیگر بیشتر کلمات جنسی استفاده میشود. گاوگر ضربه سر معروف زیدان به ماتراتزی را مثال میزند.
در آن صحنه ماتراتزی اعلام میکند که خواهر زیدان فاحشه است و زیدان در مقام جبران وی را با سر میزند؛ کاری که هر مرد غیرتی انجام میدهد.
برای کشورهای آلمانی زبان چنین بیاحترامی به خواهر بیگانه و عجیب است و تازه نسل جوان آلمان با این مفاهیم آشنا شدهاند. تاکید در اینجا تاثیر فرهنگ بر شکل فحاشی است.
وقتی میگوییم فحش بیان احساسات است و فرهنگ در آن نقش دارد، میتوانیم حدس بزنیم و بعد مشاهده کنیم که فحاشی بیشتر مردانه است. جامعه مردسالار است و در نتیجه هدف فحاشیها زنان اطراف این مردان. باز هم تأکید میکنم که این مورد لزوما مربوط به ایران نیست و فرهنگ مردسالار جهانی بوده است و در نتیجه فحشها بیشتر خصوصیت مردانه دارند.
فحش دادن ،جبرانی بودنِ مکانیسمهایِ دفاعی انسانهاست
بحثی که ما در روانشناسی داریم، جبرانی بودنِ مکانیسمهایِ دفاعی انسانهاست. ما بسیاری از کارهایی که انجام میدهیم، برای جبران یکی از کمبودهای عاطفی و روانی در زندگی شخصیمان است.
فحش کارکردی به مثابه جبرانسازی مشکلات روانی ما دارد. یکی از نیازهای اساسی ما نیاز به توجه است.
وقتی توجه از ما دریغ شود، در پی روشی هستیم که این توجه را بدست بیاوریم. فحش میتواند این کمبود را جبران کند و فرد را در مرکز توجه – ولو به شکلی متفاوت – قرار دهد.
با توجه به برخورد فروخورنده در مورد مسائل جنسی چندان عجیب نیست که فحشهای رکیک ما رنگ و بوی جنسی قوی دارد. جبرانسازی مکانیسم دفاعی قدرتمندی است.
کی بود داد زد؟سینا بد بود، سینای بد برو!
یکی از مشکلات جامعه عدم ایجاد روحیه مسئولیتپذیری است. با یک مثال میتوان بحث را روشنتر کرد. سال هاست که در حوزه تربیت کودک تاکید میشود که با کودک در هنگام ارتکاب عمل ناپسند مانند بزرگسال رفتار کنید و از احمق فرض کردن کودکان بپرهیزید.
بهترین روش این است که دست کودک را بگیرید، در چشمش نگاه کنید و توضیح بدهید چرا کاری که انجام داده است، نادرست است. کافی است که بگوییم: «داد و بیداد تو گوش مرا آزار میدهد، لطفا داد نزن».
حالا ما چکار میکنیم؟ در بهترین حالت می گوییم: «کی بود داد زد؟» و ادامه میدهیم: «سینا بد بود، سینای بد برو!».
با این کار انتظار داریم که سینا دیگر داد نزند.
همین مای بزرگسال وقتی در ورزشگاه فحاشی میشود، میگوید تعدادی تماشاگرنما بیادبی کردند. تمام اینها یعنی این که ما مسئولیت اشتباه خودمان و حرکت ناپسند خودمان را نپذیریم و در نتیجه آن را ادامه دهیم.