با سلام . خیلی عالی و جالب بود. با تشکر.
پنج سال است که کنتور برق ندارم و مشکلی ندارم
پنجسال است که کنتور برق ندارم و مشکلی ندارم. الان یک ماه است که برق را لازم دارم و مشکل پیدا کردهام. توی این پنجسال کسی نگفت چرا چی شده؟ الان میگویند چرا اینطوری شده؟ پا شدم رفتم اداره برق منطقه. گفتم:«ببخشید کنتور برق تجاری جدید وصل کردن سخت است؟» گفتند بله. گفتم ولی مثل
کرونا :
پنجسال است که کنتور برق ندارم و مشکلی ندارم.
الان یک ماه است که برق را لازم دارم و مشکل پیدا کردهام. توی این پنجسال کسی نگفت چرا چی شده؟ الان میگویند چرا اینطوری شده؟ پا شدم رفتم اداره برق منطقه.
گفتم:«ببخشید کنتور برق تجاری جدید وصل کردن سخت است؟» گفتند بله.
گفتم ولی مثل اینکه قطع کردن برق سادهتر است.
گفتند بله خیلی. قطع کنیم؟
بعد من متوجه شدم اداره برق واقعا مسوول وصل کردن کنتور جدید است یعنی وظیفه دارند حال آدم را بگیرند و کنتور جدید ثبت کنند.
مشکل اصلی اداره برق این است که در ساختمان عریض قرار دارند.
بعد اینها فکر میکنند باید حتما از همه بخش ها استفاده کنند تا هیچ نیروی بیکار نداشته باشند و آخر سال مجبور نشوند کنتور جدید را بدهند بروند.
برای همین چیکار میکنند؟ هیچی. آدم بدبخت را وادار میکنند ١٠بار این اداره را بیاید و برد خانه منتظر بازرس بنشیند.
بعد هم ما رفتیم توی فکر کارمندان اداره برق که کجا دوره قبضروح میبینند که اینقدر موفق عمل میکنند.
ما روز اول یک ساعت آنجا معطل شدیم، همان اول یک جوانی آمد اینقدر زیبا و متین و باخنده حرف زد که پیر شد، با خستگی پشت میزش برگشت.
یک پیرمرد بختبرگشتهای هم آمد گفت: پدرجان ببخشید من چه امکاناتی باید وصل کنم تا بازرس شما بیاد و تایدش کند تا آماده بشه؟
بهش گفتند: به عمر شما قد نمیده.
گفت: تا آماده بشود من چیکار کنم؟
آن طرف خیابان را نشان دادند و گفتند: برو خانه خودت را با دیوارش سرگرم کن.
نگاه کردم به پیرمرد دیدم هاج و واج است.
به جان خودت و خودم و خودمان، من یک ماه است درگیر اداره برق منطقه ام ، عمرم کوتاه شده. یعنی اگر عمر من دفتر ۶٠برگ بود، نصف آن را همین اداره اداره برق منطقه خطخطی کرد.
بابا یکنفر را بگذارید آنجا بلد باشد با ماهیچههای صورتش کار کند و ادای خنده دربیاورد.
یا حداقل چهارتا مهر درست کنید، بگذارید زیردست یکنفر همان اتاق روبروی درب ورودی ، که همه را او بزند دیگر.
اصلا از ما که گذشت، ما افتادیم به وصیت؛ واقعا وصیت میکنم هرچی از من باقی میماند، ٢٠، ٣٠نفر را استخدام کنند برود اینها را قلقلک بدهد خُلقتنگشان باز شود.
والا. حالا فکر نکنید اینها را نوشتم خرم از پل گذشته. نخیر!! فعلا یک کنتور تک فاز ۳۵ آمپر تجاری سفارش دادند که گویا دو ماه دیگر طول میکشد تا آماده شود.
این داستان در کمال واقعیت طنز است
نویسنده:
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۱